عاشقانه
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني
چقد اهسته ميره ميفهمي پير شده
وقتي داره صورتشو اصلاح ميكنه و دستش ميلرزه
ميفهمي پير شده
وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره
ميفهمي چقد درد داره اما هيچي نميگه
و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش
به خاطر غصه هاي تو هستش
دلت ميخواد بميري
تاريخ پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:,سـاعت
16:18 نويسنده شاهین و الناز ••Comment ••

яima |